لب یار

لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است ........ وز پی دیدن او دادن جان کار من است

لب یار

لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است ........ وز پی دیدن او دادن جان کار من است

۵ مطلب در اسفند ۱۳۹۳ ثبت شده است

این چه عشقی است

این چه عشقست

 

به زمین می زنی و می شکنی

عاقبت شیشهء امیدی را

سخت مغروری و می سازی سرد

در دلی آتش جاویدان را

دیدمت وای چه دیداری بود

این چه دیدار دل آ زاری بود

بی گمان برده ای از یاد مرا

که مرا با تو سر و کاری بود

این چه عشقست که در دل دارم

من از این عشق چه حاصل دارم

می گریزی ز من و در طلبت

باز هم کوشش باطل دارم

باز لبهای عطش کردهء من

عشق سوزان تو را می جوید

می تپد قلبم و با هر تپشی

قصهء عشق تو را می گوید

بخت اگر از تو جدایم کرده

می گشایم گره از بخت چه باک

ترسم این عشق سر انجام مرا

بکشد تا به سراپردهء خاک

 

آتش عشق به چشمت یکدم

جلوه ای کرد و سرابی گردید

تا مرا واله و بی سامان دید

نقش افتاده بر آبی گردید

سینه ای تا که بر آن سر بنهم

دامنی تا که بر آن ریزم اشک

آه ای آنکه غم عشقت نیست

می برم بر تو و بر قلبت رشک

به زمین می زنی و می شکنی

عاقبت شیشهء امیدی را

سخت مغروری و می سازی سرد

در دلی آتش جاویدی را


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۳ ، ۰۶:۴۲
ژیان

علم  بخدا ناشناخته نیست

و جهل نسبت به خدا علم به اوست

فقیهی  بندگان خدا را دعوت کرد تا به جانب حق فرود آیند

مردم روی از او بر گردانند و نپذیرفتند

پس او هنگامی که به جانب خدای خود بازگشت

آنها را پیش از خود در آن منزل یافت

زیرا حق وسیعتر از علم آنان است

و به علم خود هرگز به او نمیرسند

منزه تر کسی است که چون جاهل شود داند

که علم خلق جز از پروردگارشان نیست

و خداوند از برای بندگانش تدبیر میکند و می پذیرد

انعام او عمومی است و کوتاهی نمیکند

زیرا او منعم و مفضل است

اگر به پروردگارشان نظر کنند انصاف میدهند

و پیرو حق میشوند و از او عدول نمیکنند

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۳ ، ۰۶:۲۵
ژیان

انسان  در هیچ قالبی ثابت نمیماند .تنها قالبی که برازنده آدمی است و با سرشت او همخوانی داردقالب آزاد زیستن است . در فضای آزادی است که انسان به خود میبالد اما  بال های آدمی را با هزاران ترفند و فریب بسته اند  بطوری که به بردگی اختیاری تن میدهد و به امکان رهائیش و آزاد زیستن بی باور میشود
انسانها با توجه به معیار آگاهی و بیدار شدن  به سه دسته تقسیم میشوند :
الف - آدم بسته :
 که انسانی جادو شده و یا مسخ شده است . آدمی که او را در چارچوب و یا قالب خاصی زندانی کرده اند  و او خود  هیج آگاهی ندارد . ایدئولوژی ثابتی را به خورد او داده اند و تاب و تحمل حرف مخالف و دگر اندیشی را ندارد . در نظر او  بقیه مردم یا دوست هستند و خوب ویا دشمن هستند و بد
ب - آدم رها  :
 آدم رها از قالب بسته بیرون افتاده و سر در گم و گیج است و دچار شک و تردید شده است . آموزه های دنیای مدرن او را جذب میکند و از طرفی  گوشه چشمی به باور های گذشته اش هم دارد  و آدمی دو زیستی است . یک پایش در گذشته و پای دیگرش در حال است . او سوالهای زیادی دارد  و بدنبال پاسخ های نو میباشد . او خشونت را کنار میگذارد و اهل تحمل و مدارا میشود  و با دگر اندیشان به گفتگو  مینشیند  و از این طریق به فهم بهتری میرسد
ج -  آدم آزاده یا آدم شکوفا :
آدم آزاده و شکوفا پس از پیمودن راهی دراز و پر فراز و نشیب به اوج میرسد و ویژگی های بر جسته ای پیدا میکند  . او روان سالمی دارد و واقع گرا و مستقل است  . پیش داوری و تعصب ندارد  و با همه روابط سنجییده ای بر قرار میسازد  رفتار نمایشی ندارد و به رفاه و خوشبختی همه علاقمند است . سازگار است و سهم خود را از زندگی آگاهانه میستاند و به کسی نمیخندد ولی از ته دل شاد است  و از هر شکستی پلی برای پیروزی  میسازد  و از آن درسی میگیرد  . کنجکاو است و عاشق یادگیری  و لحظه ای از دست یافتن به اهداف بزرگ و انسانی باز نمیماند

 

 

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۳ ، ۰۶:۲۲
ژیان

بهرام گور

 یزدگرد اول شاه ساسانی  که ملقب به گناهکاربود در دریاچه ای مشغول شنا بود  اومد بیرون کمی لم بده و آفتاب بگیره ناگهان یه اسب سفید از زیر آب اومد بیرون و یه لگد زد توی شکم اعلیحضرت یزدگرد و پادشاه بیچاره را کشت و بعد دوباره اسب رفت زیر آب و غیبش زد و این اسب در سال 421 میلادی این عمل را انجام داده است
بعد از این واقعه مردم  گفتند یزدگرد آدم بیخودی بود و بچه هاش هم مثل خودشند و قرار گذاشتند یه آدم حرف شنو را شاه کنند تا امورآنها بگذرد .
به همین جهت یه  جوان محجوبی که با ساسانیان  قوم و خویشی دوری هم داشت پیدا کردند و او راه شاه کردند
بهرام پسر بزرگ یزدگرد  که این خبر را شنید دچار افسردگی شد و از خواب و خوراک افتاد  منذر که او را بزرگ کرده بود خیال کرد  بهرام عاشق شده  ولی وقتی خوب زیر زبان اونو کشید فهمید بهرام از عشق تخت و تاج به این روز افتاده  او هم نامردی نکرد و یه سپاهی براش درست کرد و داد به بهرام تا برود با زبان خوش ارث و میراثش را پس بگیره
مردم وقتی دیدند بهرام با این سپاه اوومده ترسیدند  و به بهرام  گفتند ما حرفی نداریم تو شاه بشی اما قبلا یه نفرو بنام خسرو  پادشاه کرده ایم و نمیدانیم چکار کنیم
بهرام گفت تاج پادشاهی را  میان دو شیر گرسنه بگذارید  و آنکس که تونست بره تاج را از وسط شیرها بردارد و به شرط اینکه خورده نشود پادشاه ایران شود بزرگان هم که دیدند از این بهتر نمیشه قال قضیه رو کند موافقت کردند و  شیر ها رو آوردند  و تاج را وسط آنها گذاشتند  بهرام از خسرو خواهش کردند اول شما بفرمایید چون  هنوز شاه هستید و احترامتان واجب است اما خسرو گفت بنده در حال حاضر پادشاهم و تاج هم دارم تو که از بیابان آمده ای باید تاج را بدست آوری
بهرام قبول کرد و اول روی پشت یکی از شیر ها پرید و با گرز آنقدر توی سر شیر بد بخت زد تا بیحال شد و بعد سر فرصت او را خفه کرد شیر دومی که تمام این مدت آنها را تماشا میکرد تا دید همنوعش دیگه نفس نمیکشه فهمید یه جای کار عیب داره  و بسوی بهرام خیز برداشت  بهرام هم یال شیر زبان بسته دوم را گرفت و شروع کرد به کوبیدن کله حیوان به سر شیر قبلی حیوان هم که حاج و واج مونده بود ملتمسانه به این و اون نگاه میکرد تا بلکه یکی بیاد نجاتش بده و صدا هایی هم از خودش در میاورد مثل اینکه میخواست بگه بابا جان تاج اونجا افتاده برو برش دار چرا گیس های منو میکشی  و بهرام آنقدر کارشو ادامه داد تا شیر بیچاره منگ شد و افتاد روی زمین  و بهرام هم که انگار از قبل کینه شیر ها رو به دل داشت سر او را هم گوش تا گوش برید
خسرو که این صحنه را دید به پای بهرام افتاد و گفت که از اول هم علاقه ای به سلطنت نداشته و او را بزور پادشاه کرده اند و فورا جایش را به بهرام داد بهرام هم او را نوازش کرد و اشکها شو پاک کرد و به او اطمینان داد که از او کینه ای به دل ندارد  و معامله ای را هم که با شیر ها کرده برای این بوده که بزرگان و موبدان  هوای خودشان را داشته باشند و سر به سرش نگذارند


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۳ ، ۰۶:۰۳
ژیان

سرو سیمینا به صحرا می‌روی
نیک بدعهدی
که بی ما می‌روی

کس بدین شوخی و رعنایی نرفت
خود چنینی
 یا به عمدا می‌روی

جان نخواهد بردن از تو هیچ دل
 شهر بگرفتی
 به صحرا می روی


 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۳ ، ۰۵:۴۴
ژیان